۱۳۸۹ بهمن ۶, چهارشنبه

یک شب چند ساعت با کارتن خوابها

دیشب فرصتی فراهم شد تا با چند نفر انسان خیّر ساعاتی را با کارتن خوابها و معتادین کارتن خواب بگذرانم باهاشون صحبت کنیم به حرفاشون گوش کنیم و ببینیم که عده ای در این شهر چطور زندگی می کنند؟
چطور می شود در این سرما در پارک فقط کارتن آتش زد و گرم شد با دمپایی و بی جوراب بعد یکی آنجا باشد بگوید هفته هاست حمام نرفتم پول بدید برم حموم و...
دیشب آنقدر درد دیدم آنقدر نگاهم به تک تک شان گره خورده بود که حد ندارد، تا به حال شیشه کشیدن معتادین را ندیده بودم دوستی گفت آنها پایپ می کشند، دیشب به این فکر می کردم نه تنها دیدن زیبایی های این جهان را باید شاکر بود بلکه دیدن درد هم غنیمتی است تا ضمیرهایی در انسان بیدار شود، انسان تکانی بخورد شاید به انقلاب فکری رسد. دیشب به این فکر می کردم اگر به جای آن کودکی که گرسنه در بغل مادرش خوابیده بود من آنجا به دنیا می آمدم چه بلایی سرم می آمد؟‍
دیشب به این فکر کردم که چه زندگی مزخرفی دارم، سرمان به حرف های روشنفکری و سیاست وجنبشش و  نوشتن وبلاگ و استتوس فیس بوک و استفاده از لغاتی قلمبه سلنبه روشنفکری می گذرد، سرمان به کافه رفتن و ژست گرفتن و سینما رفتن گرم می شود، عمرمان  به جرو بحث های سیاسی و بی حاصل می گذرد و فکرمان در بند خریدن چیز های نو و لوکس می گذرد گاهی بی آنکه فکر کنیم عده ای در این شهر در حال جان کندن هستند محتاج کمک من و تو هستند؟ به این فکر می کنم که روشنفکری که درد مردم را نداند روشنفکر نیست یا هست؟ به این فکر می کردم چگونه می توان فقط حرف زد و فقط شعار داد و هیچگاه گامی بر نداشت
آنقدر پر از حرف و گلایه از خودم هستم که بارها و بارها از دیشب خودم و زندگی و طرز زندگی کردنم را سرزنش کردم . همچنان به آنها فکر می کنم و به خودم، به انقلاب های فکری که نزد آن دوستان پدید آمده بود و عاشقانه زندگی می کردند
وقتی دیشب دو معتاد را جذب کردیم و دوستی تا کلینیکی در هشتگرد برد بسیار خوشحال شدم

۵ نظر:

  1. سلام
    چه خوب. ولی وظیفه ی روشنفکر نه این است که برود به این مکانها بلکه بستر سازی و زمینه سازی برای ایجاد آگاهی در جامعه است.

    پاسخحذف
  2. سلام
    نمی شود از همه آدمها انتظار داشت مثلاً شبی با کارتن خوابها بگذرانند و تجربه شما را داشته باشند.
    از طرفی همدردی ما هم بیشتر به درد خودمان می خورد تا آنها ...اما اگر سیستم و نظم بسامانی در اجتماع توسط همان حرفها بوجود بیاید . بی شک کارتن خوابها هم از آن منتفع خواهند شد

    پاسخحذف
  3. سلام
    کاملا با شما موافقم . چون همین روشنفکر به قول محمدرضا گاهی به تلنگر هم نیاز دارد. البته این امکان برای همه در جامعه ما وجود ندارد ولی خوب دست کم میشود از تجربیات دیگر دوستان استفاده کرد:)
    این سرگرمی روشنفکرها به بحث و جدل سیاسی و ما رکن چهارم دموکراسی به طبقه خودمان نتیجه جز انتخابات سال 84در پی ندارد.

    پاسخحذف
  4. دردت تحمل ناپذیر و قابل درک است دوست عزیز. می فهمم چه می گویی. اما یک سوال سی سال است که در ذهنم می چرخد و جوابی برایش ندارم. چرا وقتی اتفاقی می افتد که ناراحتمان می کند به جای اینکه از جهل و نادانی و فقر فرهنگی به تنگ آییم از روشنفکری می نالیم؟ مگر روشنفکری باعث این آسیب هاست. فکر نمیکنی که آموزه های رسمی سی ساله این انتقاد به روشنفکر را چون میخ به سرمان کوبیده باشد؟

    پاسخحذف
  5. @محمدرضا ، نگفتم که روشنفکران بروند سراغ کارتن خوابها، حرف من این است که روشنفکر باید درد مردم را بداند، فکر می کنم روشنفکر باید نگران اجتماع و فقر مردمش باشد،
    @فرزانه !! :) یعنی شما از حرف من این تصور رو کردی که 70 میلیون نفر به ملاقات کارتن خوابها بروند؟
    @دمادم اتفاقا در این چند سال همه مشکلات را به جناح رقیبی انداختیم که از آن عصبانی بودیم اتفاقا همیشه مشکلات را به گردن رهبرها و سرمربی ها انداختیم برخلاف تو فکر می کنم ما روشنفکران و بازوهای اجتماعی و مدنی جامعه را باید بیشتر به پاسخگویی فرا بخوانیم

    پاسخحذف