۱۳۸۹ تیر ۹, چهارشنبه

تحمیل نشود مجبور به تحملش نیستی ای زن


لال شو لاااااال شو کثافت آشغال ... گه گاه روزها با صدای مادری که این جملات را می گوید و بک گراند این ناسزا های مادر سی و پنج( به بالا) ساله گریه ی نوزادی چند ماهه است حدودای ساعت 8 می شنوم و از خواب بیدار می شوم و صدای دختر دیگرش که 3 الی 4 سال دارد و... این مادر طبقه سوم آپارتمان ما می نشیند و از وقتی دومین فرزندش را بدنیا آورده زود عصبانی و  صدای داد و فریادش زود بلند می شود و حتی یکبار هم با ما بشدت دعوا کرد که البته چند هفته بعدش عذرخواهی کرد. اما به خوبی مشخص است که فشار زندگی ، کار و در عین حال نگهداری از بچه اول و نگهداری از نوزادی چند ماهه بشدت سخت و حوصله ی زیادی را می طلبد که شاید از عهده ی زنی سی و پنج شش ساله بر نیاید.

این تمام تجربه یی نیست که از مادرانی دیده ام که در سن سی و خورده یی سال خواسته ( برای بار دوم فرزند دار شدن) یا ناخواسته ( برای بار دوم یا سوم حتی چهارم) فرزند به دنیا آورده اند و دچار چنین اخلاق ها و حالات روانی بد می شوند. خب دلیلش کاملا واضح است: طبق نظر روانشناس ها و دکتر های ماما بهترین سن برای فرزند دار شدن تا زیر سی و سه الی چهار سالگی است و نه بالای آن، در صورتیکه خواسته یا ناخواسته فرزندشان  در سن بالا ی مادر بدنیا بیاید هم به لحاظ امنیت جسمانی فرزند و مادر و هم خصوصا به لحاظ امنیت روانی مادر مورد تایید پزشکان نیست.

کاش هیچ مردی دیر به هوس نیفتد و هیچ زنی را مبجور به نگه داشتن فرزند آنهم در آن سن نکند کاش کاش کاش
و کاش هیچ زنی تن به خواسته ی مردی که هیچ سختی یی جز پول درآوردن نمی کند و از باقی جریانات بی خبر است ندهد کاش هیچ زنی ناخواسته بودن فرزندش را قبول نکند کاش هیچ زنی در سن بالا بچه دار نشود مگر به تایید روانشناس و پزشک ماما
به جان هرکس که دوستش دارید به جان هر عقیده و مسلکی که دارید و از همه مهمتر به جان وروان خودتون قسم در سنین بالا بچه دار نشوید.!!

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

ظالمان فريبا

اشکال نه از خداست که بگوییم چرا مقابل ظلم ها سکوت می کند
نه از ظالم است که بگوییم چرا ظلم می کند
و نه از مردم ساده و مظلوم است که بگوییم ...
...
نه هیچکس مشکل این اشکال نیست. اشکال از نظام فریب است که قرن ها در ذهن حاکمان خود کامه ته نشین شده که با وجود اینکه ظلم هست و همه می دانند، چشم ها را کور و راه ها را مه آلود می کند

۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

هویت گمشده ی تیم فرانسه


تیم ملی فرانسه از جام جهانی حذف شد
در حذف فرانسه تقریبا کسی شک ندارد که اول فدراسیون فرانسه بدلیل تمدید قرارداد دومنک و بعد خود دومنک مقصر این شکست بودند اما این تمام مشکل نیست!
پدیده یی که در این جام  شاید رخ داد اعتراض بازیکنان بزرگ به سرمربی تیم بود که در این مورد میشود به اعتراض نیکلا آنلکا جان تری و سولی مونتاری درتیم غنا اشاره کرد. اما نکته اینجاست که آنلکا پس از جروبحث با دومنک از وی عذرخواهی نکرد اما جان تری که از کاپلو تقاضا داشت جوکول را در ترکیب قرار دهد و سولی مونتاری پس از دعوایش با سرمربی غنا میلوان رایواچ از سرمربی تیم خود عذرخواهی کردند.
چند روز پیش پس از شکست فرانسه از آفریقای جنوبی در فیسبوک با دوست فرانسویم،جان ، از او پرسیدم نظرت چیست؟ گفت شرمنده ام دلیلش را جویا شدم گفت رفتار آنلکا و سایر بزرگان تیم غیر قابل بخشش و افتضاح بود.
حقیقتش را که بخواهید نظر این دوستم برایم تعجب انگیز بود تصورم این بود که دومنک را به انتقاد بکشد و.. اما ظاهرا برای فرانسوی ها و فرهنگشان عملکرد آنلکا در تاختن به سرمربی که چندان از او خوششان هم نمی آید شرم آور و ناراحت کننده بوده ، چرا که پس از اعتراض آنلکا بقیه بازیکنان هم یکروز تمرین را لغو کردند. حالا واکنش ها در خود فرانسه جالب است همانند واکنش این دوستم روزنامه های فرانسوی هم دست به انتقاد از عملکرد بازیکنانی چون اورا و آنلکا و ریبری پرداخته اند که چرا در مقابل سرمربی ایستادند؟ حتی آنهایی که با دومنک به شدت مخالف بودند و او را مردی خرافی می پنداشتند حالا ناراحت هستند که با رفتار بازیکنان فرانسه تحلیل های آنها برای عدم موفقیت فرانسه در جام زیر سایه حرکات بازیکنان رفته و فرصت انتقاد از دومنک در این جام کمی از دست رفته است و دومنک بدرستی می تواند رفتار بازیکنان را عامل شکست بداند چرا که تیمی که هویت و روحیه و همدلی را نداشته باشد عملا در هر سیستم و تفکری باشد شکست حتمی است
با خود فکر می کنم اگر این اتفاق در تیم ملی ایران اتفاق می افتاد واکنش ها چی بود؟ بنظرم بعد از بازی دوم یه سرمربی دیگر انتخاب میشد روزنامه ها و مردم از بازیکنان حمایت می کردند چون از سرمربی دل خوشی ندارند و... و همه ی کاسه کوزه های شکست  با فرهنگ : بازیکن سالاری ، عدم احترام به شخصیت سرمربی و نظم و هویت تیمی، سر سرمربی می شکاندند
هدف از این نوشتار بررسی رفتار فرهنگی بود و بنظرم رفتار فرهنگی فرانسوی ها در قبال این کودتای کوچک بازیکنان جالب بوده آنچنان که مطبوعات فرانسه به سرمربی جدید لوران بلان هشدار داده اند که باید تکلیفش را با این بازیکنان مشخص کند

--- بعدنوشت
ساركوزي: يك يورو هم به اين بازيكنان حقوق ندهيد





۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

از مسلخ برون شو


یکسال از زندگی چیزمان گذشت یکسالی که برای اکثریت با رنج توامان بود.
برای من هم این یکسال با رنج و سختی گذشت اما درس هایی هم گرفتم که به این لحاظ شاید این تجربه ها خیلی هم خوب باشد. یکسال از ننوشتنم در وبلاگستان گذشت و آخرشم وبلاگ قبلی را بستم و حالا انگاری که چیزی کم دارم دوباره میخواهم بنویسم انگاری ناف ما را با نوشتن بریده باشند. یادم نمی رود اولین بار معلم اول راهنمایی بود که معلم انشاء مان بود و موضوعات انشاهایش همیشه جذاب بود یه معلمی بود دگر اندیش در میان معلمین دیگر و چه خوب بود آن معلم که نوشتن را ضمیر جانم کرد.
یکسال گذشت یکسالی که گاه مرورش می کنم میبینم که دینداران چه نکردند؟ خارج از عرصه خصوصی (که یار نماند و رفت) و منهای عرصه عمومی که حاجتی به گفتنش نیست اما در زندگی شخصیم بعضا دیندارانی بودند که عجیب رفتار کردند و من می ماندم که شناخت دقیقا مرزش کجاست؟
یکسال گذشت و گاه فکر می کنم که مدعیان چه دیندار و چه غیر دیندار چه مارکسیست و چه لیبرال چگونه بر مدعای خود ماندند؟ و میبینم که مدعیان گاه هیچ وقت به صداقت رفتار نمی کنند، یادم می آید پای یه جلسه مولوی شناسی بودیم دکتر مهدوی گفت نبین که چه داری ببین که چه هستی، خوب که فکر می کنم میبینم آره آنچه که مهم است آن است که آدمی ببیند چی هست نه اینکه چی دارد.
یکسال گذشت  از سالگرد چیزمان و خوب چیزی هم شدیم اما گاه خدارو شکر می کنم جای بعضی استادها و دکتر ها و روشنفکران نیستم که گاهی آدم رفتار ها و نوشته هایشان را می خواند فکر می کند اینها  احترام به همنوع و همکار خود نمی نهند آنوقت... بگذریم و همان به که بگذریم
یکسال گذشت و باز هم می گذرد و بازهم عاقدین و ناصحین و سلاطین هستند و می آیند اما توی ای خدا به قول شریعتی عقیده ام را از عقده ام مصون بدار