۱۳۹۱ فروردین ۱, سه‌شنبه

آقا بیدار شو همش خواب بوده


امشب با پسرخاله ام که شیش 7 سالی ازم بزرگتره صحبت می کردم؛ از فیلم و هنر و متافیزیک و.. تا کشید به اینجا که گفت: ببین شاید اصلا وقتی مُردیم و از این دنیا رفتیم اون دنیا بگن آقا بیدار شو همش خواب بود همش وهم بود؛ زندگی اینجاست ابدیت اینجاست
آقا بیدار شو خواب بوده؛ اون همه طعم شکست اون همه گذشته تلخ همش خواب بوده
آقا بیدار شو , تمام اون تاریخ تلخ،  تمام اون مکالمات تمام آن عاشقانه های نافرجام همش خواب بود
شما خواب بودی
آقا بیدار شو؛ تازه شروع شده؛ 

۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

بدبختی وضعیت است

مادر: درست میشه فکر نکن , یا خودش میاد یا نامه اش
من : بد بختی اینه که کسی نیست اگه کسی بود آره یا خودش یا نامه اش؛ بدبختی اینه که یه وضعیت ِ
-----------
سال 90 آخرین ساعات خود را تجربه می کند. و چیزی ندارم تا برایش بنویسم و بگویم مثلا چه سالی بود خوب بود بد بود. ترجیح می دهم هیچ ننویسم
پایان
---
دوشنبه 29 اسفند 90

۱۳۹۰ اسفند ۲۰, شنبه

اولویت اول

قصه پوشش زنان در ایران قصه جالبی دارد
بعد از انقلاب که حجاب اجباری جاری شد,  زنان به دو گروه تقسیم شدند زنانی که معتقد بودند و حجابشان را حفظ کردند و زنانی که معتقد نبودند و قسمت هایی از موهای شان را بیرون از روسری قرار دادند
سالهای سال گذشت تا مو بیرون گذاشتن برای برخی زنان که به حجاب اعتقادی نداشتند به یک اپیدمی و مد درآمد, به طرزی که دختر دبستانی و راهنمایی و به اصطلاح کودک هم از این شیوه استفاده می کرد و می کند. کم کم این روش با نوعی ضدیت و اعتراض هم همراه شد
سخن این گفتار نه به زنانی که معتقد نبودند و اعتراضشان را با چند تار مو نشان میدادند بر می گردد و نه به خود حجاب اجباری که پدیده ای شرم آور است
بعد از وقایع 88 در میان زنان و دختران مسلمان که به حجاب اعتقاد داشتند اتفاقی افتاد, البته این اتفاق را  نگارنده بارها و بارها دیده  و لمس کرده است  و برای اثبات و دلیل آن احتیاج به کار آماری است که متاسفانه فعلا چنین آماری نیست
اما اتفاقی که افتاده این است که در وقایع 88 و پس از آن موجی در میان زنان مسلمان معتقد به حجاب پدید آمد که به حجاب چه حاجت؟
بسیاری از دوستان و آشنایان و حتی غریبه هایی که قبلا رویت می کردم و حالا می بینم این اتفاق درون آنها افتاده که یا حجاب را آنچنان که در گذشته مهم می دیدند مهم نمی انگارند یا آنکه کلا دیگر به آن اعتقادی ندارند
اینکه آیا تار مویی از ایشان بیرون مانده و سالهای گذشته این طور نبوده آیا مهم است یا امری سطحی دانست محل بحث است. بنظرم همیشه حداقل در ایران  پوشش ها حجاب ها بیانگر تغییرات درونی آدمهاست بیانگر تغییرات فکری آدمهاست
منتها به دلیل اینکه مردان دارای چنین پوششی نیستند این تغییرات در ظاهر آنها اتفاق نمی افتد. اما در زنان آری
طرحی که برای این اتفاق در ذهنم رخ داده و با آن کنکاش می کنم که آیا درست فکر می کنم یا نه این است که:
احساسم این است برای زن یا دختر مسلمانی که امروز نوع پوشش اش با گذشته فرق دارد و از دیدن موهایش توسط مردان ابایی ندارد  حجاب دارای اولویت اول بود. حجاب یک رکن و نشانه زن مسلمان بود. اما این طیف از زنان شاید به این نتیجه رسیده اند که حالا حجاب اولویت اول است؟ در این دو سال اتفاقاتی افتاده که نشان می دهد انسانیت و دیانت در این ملک  بر پایه اموری بنا شده  که می لغزد, این چرخ دیانت در میان مسلمانان ایرانی لنگ می زند از حجاب است؟ از نماز؟  از فقه؟ از فرعیات؟ یا اصولیات؟
بنظرم در بخشی  از نسل جوان مسلمان این سوالها تا حدی پدیدار شده که آیا حجاب هنوز اولویت اول است؟ آیا چیزهایی وجود ندارند که جامعه مسلمانی  به آن فکر نکرده؟ آیا اموری وجود ندارند که مهمتر از حجاب و ویترین مسلمانی باشد اما با بی توجهی از آن عبور شده؟ این شاید قسمتی از سوالات و کنکاش های زن مسلمان ایرانی امروز باشد
بنظرم وقایع این دو سال ثابت کرد چیزهایی مهم تر از حجاب برای زنان و مردان مسلمان وجود دارد که تا به حال از آن غفلت شده بود چیزهایی مهم هستند که دیده نمی شوند پس باید به آنها تابید و از این تاکید زیاد  دست برداشت