دارم نا امید می شوم بر عکس همیشه که امیدوارم به آینده
می دانی ! وقتی همه چیز سیاسی می شود فکر می کنم همه چیز به بیراهه می رود فکر می کنم وقتی همه چیز را سیاسی ببینیم همه چیز از رنگ و بوی انسانیت خارج می شود
می دانی شاید این تقصیر من و توی نسل جوان نیست اینجور به ما یاد دادن اینجور دیدیدم اینجور شنیدیم که همه چیز سیاسی است !!
علی کریمی به ناحق از باشگاهش اخراج می شود ماجرا سیاسی می شود و موجی عظیم به راه می افتد ( حمایت از او کار نیکی بود اما سیاسی کردن و سبز کردنش؟!! بنظرم مضحک بود) از سبز بودن و.. تا جائیکه بازتابش تا روزنامه آحارنوت اسرائیل میرود( البته اینجا حماقت مدیرعامل بود که با جو زدگی مردم را تحریک کرد و کار به روزنامه اسرائیلی هم کشیده شد) و بعد هم علی کریمی بی آنکه مدیر عامل عذرخواهی کند و آبی از آبی تکان بخورد با پرداخت هزینه به باشگاه بر می گردد
علیرضا افتخاری در بغل رئیس جمهور میرود و اینطور می گوید که او گفت از آهنگ هایت خوشم می آید و من هم ادب را به جا آوردم و از او تشکر کردم( خدا میداند راست و درستش را) همین، اما موجی علیه من راه افتاد و مجبور به ترک ایران هستم
کمی آنطرف تر دختری نوجوان ملی پوش و آینده دار قطع نخاع می شود و هیچ عکس العملی از مردم نمی بینیم هیچ حمایتی هیچ. کافی بود خانواده اش بگویند که بله این دختر ما در ستاد های موسوی بود آنوقت ملت جو زده ما همگی از او حمایت می کردند و...
می دانی می خواهم چه بگویم؟ انگاری همه چیز رنگ و بوی سیاست کثیف را گرفته و هرکس هم در این دایره سبز رنگ نباشد داخل آدمیزاد و انسانیت نیست!! کاش بفهمیم قدرت در نفرت نیست ، قدرت یک جنبش در انسانیت و شفقت پنهان است.
رفتاری که جناح مقابل با مجید مجیدی و عبدالجبار کاکائی و بقیه هنرمندان نیمچه سبز انجام میدهند را ما هم در مقابل افتخاری و بقیه هنرمندان نیمچه آنوری نشان میدهیم(قضیه ریاکارانی چون شریفی نیا و .. را جدا کنیم) کافی است نگاهی به این صفحه بالاترین بکنیم تا از حجم نفرت پراکنی با خبر شویم. نمیخواهم وارد این بحث شوم که هنرمند را باید به واسطه هنر دوست داشت یا صرفا باید هنر را دوست نداشت و اهمیت ندارد هنرمند چه فکر و عقیده یی دارد یا نه عقیده و فکر هنرمند از خود هنر مهمتر است؟!!!
نمی دانم پس فرق این سبز ها و آنوری ها پس در چیست؟ به غیر از باتوم زن و باتوم خور انگاری فرقی نداریم با آنها؟؟؟