۱۳۹۳ تیر ۱۲, پنجشنبه

عاشقی کردن

اندیشه درباره ی گذشته خوب است
کجا بودم کجا هستم
اطرافیان مرا به کجا رساندند و چه کردند
حالا که دارم به گذشته یک سال پیش دو سال پیش و بیشتر فکر می کنم می بینم با چه انسان هایی روبرو بودم
چه دوستانی داشتم

خدایش بیامرزد هدی صابر را که می گفت، تو آمدی به این دنیا که رد پا بگذاری و بروی
اثر برجا بگذاری و بروی
و شاید این باشد وظیفه انسان در این دنیا, رد پا گذاشتن و رفتن

پیشتر نوشتم که بین بیننده بودن و بازیگر بودن, بین نگاه کردن به سازه و ساختن دومی را انتخاب کرده ام و می کنم
در این دنیا با بسیار آدم های پر مدعا روبروییم, انسان هایی که علاوه بر عقیده شان ادعاهای پر طمطراقی دارند, انسان هایی هم هستند که خالی از ادعا کارشان را می کنند, نه برایت نطق می کنند نه از عقیده الاهی شان حرف می زنند نه خیلی چیزهای دیگر
آمده اند تا اثر بگذارنند. کار سخت انجام دهند و بازیگر دوران باشند

این متن را برای دوستی می نویسم که بازیگر است, علارغم اینکه هیچ ادعایی نداشت و ندارد, همیهش کار می کند و به سازندگی علاقه دارد, تشنه ی جستجو و دانش است و بهترین حرص و ولع دنیا یعنی حرص و ولع برای علم بیشتر و کار بیشتر را دارد. به دوستی با او مفتخرم وقتی یک سال و نیم پیش خواست کاری کند, باورش برایم مشکل بود اما امروز می اندیشم که تقریبا شده است, می گفت که من دوست دارم این زحمت را وقتی که به ثمر بنشیند, باید کاری کرد.

این سطور را نوشتم و بهترین نیکی ها و بهترین آرزوها را برایش آرزو دارم، برای کسی که هیچ ادعایی نداشت و اما اهل کار کردن بود. موتور محرکه شد و حرکت داد. 
عاشقی کردن یعنی همین، عاشقانه زیستن یعنی همین
گوارا باد بر تو که عاشقانه زیست می کنی 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر