۱۳۹۲ آذر ۲۱, پنجشنبه

رابطه های پیچیده

برای جدی نوشتن چندان حوصله نمی کنم. شاید انگیزه اش را ندارم. ولی خب حقیقتش این است  که در مغزم می نویسم و می گذارم همانجا خاک بخورد. یه جورایی هم فیسبوک نمی گذارد متن های جدی نوشت و در وبلاگ جاریش کرد. فیسبوک متن ها را خود به خود غیر دقیق و عجله ای و کوتاه و شاید تند می کند. 
کاش اصلا شبکه اجتماعی نمی آمد. قبل تر ها روزگار بهتری داشتیم.
حرکت و زندگی یک چیز خوب دارد
آن هم اینکه دائما تو را از آنجایی که ایستادی و فکر می کنی،  به جلو حرکتت می دهد. مثلا امروز فکر می کنی به حدی از تجربه در فلان مساله دست پیدا کردی بعد زندگی می فهماند نه، زود است. هنوز زود است بفهمی
هنوز برای فهمیدن زود است، آنقدر باید طعم های مختلف را بچشی تا آب دیده شوی
مثلا رابطه با آدمها، با دوستانت
یک زمانی است فکر می کنی توانسته ای دوستان خوب دور و برت پیدا کنی، با همه رابطه ات خوب است هیچ مشکلی نداری؛ همه براساس دوستی با تو هستند نه هیچ چیز دیگر، و فکر می کنی جملگی براساس منافع شان حرکت نمی کنند. اما رابطه های انسانی پیچیده تر از این حرف هاست. یعنی دامنه سوتفاهم در رابطه ها بسیار بالاست. طوری که نمی توانی به عدالت قضاوت کنی که دقیقا چه اتفاقی افتاده!؟
خلاصه اینکه، رابطه با آدم ها پیچیده است. 
فکر می کنم چیزهای بیشتری داشتم برای گفتن، اما خب همین جا رهایش می کنم.

۱۳۹۲ آذر ۶, چهارشنبه

تجربه

زیستن نه برای توفیق
زیستی برای تجربه
زیستنی برای زیستن
تجربه این تلخ فراموش نشدنی
این شیرین در مزه ماندنی
تجربه فارغ از نتیجه خودش فضلیت است
تجربه های متعدد و متکثر، البته.
زیستنی متنوع
پا فرا گذاری از مرزهایی که تعیین کرده اند.
مرزهایی به نام موفقیت؟

۱۳۹۲ شهریور ۱۹, سه‌شنبه

مشکل دولت روحانی

سفر کاروان ورزشی نوجوانان کشتی ایران به مغولستان نیمه کاره ماند, این تیم در شرایطی که برای قهرمانی آسیا راهی مغولستان شده بود  به دلیل بی پولی از هتل اخراج و سپس به ایران بازگشتند
اخیرا سفر تیم بوکس به رومانی هم کنسل شد و البته دلیل همیشگی آن بی پولی است
 سفر تیم ملی فوتبال به پرتغال برای برپایی اردو لغو شد
تقریبا تمامی فدراسیون های ورزشی + باشگاه های فوتبال با کمبود منابع مالی و بی پولی مواجهه هستند و این اتفاقی است که یک شبه رخ نداده و مربوط به دولت قبلی است

تولید نفت در ایران به حدود یک میلیون بشکه رسیده رسیده تعدادی از کارشناس ها زیر یک میلیون بشکه  و آمارهای رسمی حدود یک و پانصد بشکه تولید در روز اعلام کرده اند. علت های مختلفی برای کمبود تولید نفت وجود دارد. یکی از عمده ترین دلایل رفتن غول های نفتی در 8 سال دوره مدیریت احمدی نژاد است. شرکت های معتبر فرانسوی و ژاپنی که امروز دیگر در میادین پارس جنوبی حضور ندارند. در واقع شرکت های چینی هم چندان از پس کار بر نمی آیند آن چنان که وزیر نفت فعلی، بیژن زنگنه چندی پیش عذر یک شرکت چینی را از یکی از میادین پارس جنوبی خواست و قرارداد با این شرکت را لغو کرد. تجهیزات حرفه ای برای چاه هایی که عمر دوم خود را طی می کنند و بسیار فرسوده هستند از واجبات کنونی تولید نفت است.
به علاوه تزریق گاز که لازمه تولید نفت است, اینها همگی کمک می کند تا تولید نفت افزایش پیدا کند و در نتیجه صادرات هم افزایش پیدا کند( به فرض که البته تحریمی نباشد و با وجود افزایش تولید نفت به فروش برسد).
به علاوه همه اینها باید میدان مشترک گازی با قطر را هم اشاره کرد که طی این چند سال کمترین برداشت یا گاهی برداشت صفر را در این میدان مشترک داشته ایم.

دولت هم اکنون به پیمانکاران بیشماری بدهکار است و این بدهکاری سبب کمبود تولید و رکود در اقتصاد شده, در واقع وقتی منابع مالی که دولت باید به شرکت های پیمانکاری پرداخت می کرده  به آنها داده نشده چرخه تولید کند می شود و رکود اتفاق می افتد, به گفته دکتر رنانی اگر دولت این بدهی ها را هم پرداخت کند از یک طرف رکود کاهش پیدا می کند و از طرفی دیگر تورم با ریزش پول رشد می کند

بدهی بانک های دولتی و حتی خصوصی هم بر کسی پوشیده نیست آن چنان که منابع خارجی معتقدند بانک های ایرانی در خطر ورشکستگی قرار دارند.

دولت روحانی برای ارائه  و ادامه دادن یارانه نقدی به خانوارها با وجود تورمی که گفته شده بیش از چهل درصد است  و اقتصادی که با کاهش پول ملی و ورشکستگی مواجه است با مشکل روبروست, کمبود منابع مالی و نقدینگی و فروش کم و تهاتری نفت به کشورهای دیگر باعث شده دولت روحانی برای ارائه یارانه زیر فشار باشد, به همین منظور است که افزایش قیمت سوخت های نفتی پیشنهاد شده یا حذف سه دهک.

چرخه عظیمی در اقتصاد ایران با بی پولی مواجه است و یک دلیل عمده آن تحریم هاست. اما سوال اینجاست اگر دولت روحانی بتواند تحریم ها را کاهش دهد یا بخش عمده ای را آزاد کند دقیقا چقدر زمان می برد؟ کاهش و رفع تحریم ها به فرض در صورت چرخش سیاست های کلان نظام زمانبر است و حداقل، حداقل  به یک سال زمان نیاز است. اما آیا دولت روحانی می تواند یکسال صبر کند و سختی بی پولی را تحمل کند؟ همه شواهد بالا و بیشتر از آن نشان می دهد هم دولت هم صنایع و هم صادرات نفت با مشکل روبروست. چه راهکاری می تواند پول را به همه این بخش ها سرازیر کند؟ اینها تازه به فرض این است که دولت روحانی طرح های عمرانی خاصی انجام ندهد یعنی منابع مالی اش را با هزینه های اضافی بیشتر نکند.

عده ای اما راهکار دولت مصدق را پیشنهاد می کنند. توجه به تولید ملی، که بالاخره راه ناگزیر اقتصاد ایران است، زمانی که تولید نفت کم شود راهکار ناگزیر همین توجه به تولید ملی است و رجوع به کشاورزی با محصولات استراتژیک ( مانند پنبه). اما از بد ماجرا حتی همین راه هم محتاج پول است. در واقع اگر یارانه نقدی به سمت تولید ملی سرازیر می شد شاید یکسال فشار به مردم می آمد اما با قوت گرفتن تولید و صنعت قطعا چرخه اقتصاد جور دیگری می چرخید که متاسفانه فرصت را دولت دهم از دست داد.

راهکار اما به نظرم رجوع به مالیات و سوراخ های ریزش پول است.
مالیات از طبقه مرفه، مالیات از تجار و مالیات از بخشی که در دو دولت نهم و دهم پروار تر شدند می تواند در دستور کار قرار بگیرد. به عنوان مثال, مالیات  سنگین از سواری های بالای یکصد میلیون؛ مالیات سنگین از تمام خانوارهایی که دو سواری در اختیار دارند، مالیات  در مورد  محصولات آرایشی بهداشتی, دخانیات و عموما محصولاتی که فروش بالایی دارند.
و در نهایت مالیات از خانه دارانی که خانه شان نه به اجاره می رود نه به فروش و خالی مانده است. در واقع طبق آمارها تعداد این خانه ها کم نیست و با آزاد سازی آنها با اقتدار دولت و حاکمیت، هم قیمت فروش خانه و زمین و هم قیمت اجاره بها کاهش پیدا    می کند زیرا که سیستم عرضه و تقاضا کمی دارای توازن می شود.
 این گونه است که مالیات سنگین اگر شامل این بخش شود در هر دو صورت چه خانه دار مجبور به فروش یا اجاراه دادن شود چه مالیات بپردازد برنده نهایی دولت و مردم هستند.
و سایر بخش هایی که جزو سوراخ های اقتصاد ایران است و می توان با روش مالیاتی دولت یازدهم کمی پول را در چرخه خود وارد کند

۱۳۹۲ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

درباره ی یقیین؛ صبر و امید

یقیین
به ما گفته بودند یقیین داشته باشید
در واقع در تمام ادوار تاریخ به ما گفته بودند یقیین داشته باشید که عاقبت روزی پیروز خواهید شد
و نشدیم
یعنی آن طور که باید و شاید نشدیم
دین ورزان اصلا از همین یقیین کافر شدند
و
نا دین ورزان از یقیین در جهل مرکب فرو رفتند
از یقیین گفتند و صبر
و استعینو بالصبر
صبور باشید و بدانید که پیروزی با شماست
قطعا پیروزی با شماست
و گاهی
و بارها
از همین یقیین به گرداب فرو رفتم
و هنوز هم می روم
فکر اینکه چرا نباید پیروز شوم؟
چرا باید شکست بخورم؟
علارغم...
کشت این علارغم ما را
آفت اش علارغم است
خدایا بکش این علارغم و خلاص کن ما را
حالا دارم یا می خواهم به امید فکر کنم
آدم ها گاهس امیدت را می کشند
همین مادرم گاهی امید کش است
و من وقتی علارغم
باز علارغم
و من وقتی علارغم مشکلات و صعب بودن راه
به امید فکر می کنم
به امید آنکه گفت
امیدت به من باشد؛ فکرت با من باشد
کمی سبک می شوم
همچنان شمع امیدم را علارغم بادها با دو دستان زنده نگه داشتم و نگذاشتم خاموش شود
دیگر یقیینی در کار نیست
که از هرچه یقیین بود بریدم
دوره دوره امید است, هرچند اگر امیدم کشته شود
شعله ای دیگر می افروزم
با تو بودم بالایی
حواست هست؟

۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

این آخری ها

این آخری ها مجبور شده بودم که یا از چیزی کم کنم یا قاطی اش کنم یا خودمو مجبور کرده بودم که از قرارهای جمعی فاصله بگیرم و بی خیال کافه نشینی های مرسوم بشم؛ وقتی هم کسی چیزی می پرسید میگفتم حس و حالشو ندارم و اونا هم فکر می کردند تو افسردگی های داستانم یا افسردگی های شغلم گرفتار شدم.
از همه اینا بدتر کم کردن سیگار و پیپ بود, مدت درازی توتون نخریدم و باز فکر می کردند اراده ای وسط بوده تا ترک کنم؛ در واقع خبر نداشتند، منم اصراری نداشتم بگم نه این طوری نیست مشکل چیز دیگه ای هست میذاشتم در همون جهلش بمونند
آخرین باری که پسرعموم منو دید، گفت  دقیقا با چه رژیمی اینقدر خودتو ترکه ای کردی؟ یا عمه ملوک وقتی تو بیمارستان دیدش خیلی شوکه شده بود از هیکلم.
علارغم وضعیتم هنوز حاضرم بعضی خویشاوندانی که سرشون به تنشون می ارزه رو ملاقات کنم و گه گاهی ببینمشون, آدمیزاده دیگه, عمه ملوک هم یکی از اوناست. جالب بود اونقدر تو ساعات ملاقات ما چند نفر صحبت کردیم که الان یادم نیست دقیقا مرض خان عمو چی بود؟ از همه بدتر تو اون وضعیت این بود که غیاث شوهر دختر عمه گیر داده بود که الان چه می کنی؟
منم طبق معمول همون کارای نیمه کاره گذشته رو اسم بردم و گفتم وسطاشم، وسطاش.
کاری که هنوز به پایان نرسیده و معلوم نیست که کی به پایان برسه، کجاش؟ وسطاشم، وسطاش کجاست؟....
می دونی کلا برا همین از دیدن هر آشنایی بیزار بودم از بس می پرسن، آخه وضعیت من به شما چه مربوط؟
وقتی می اومدم خونه چایی می خواستم، اما خب اینم بدبختی باید فاکتور می گرفتم؛ جدیدا به فکرم رسیده بود که حیفه این درخت زیتون حیاط نیست؟ برگ هاشو می کنم و دم می کنم، یه جایی خونده بودم که برگ های زیتون تنظیم کننده فشار خونه و برای چند تا چیز دیگه مفید هست، یه بار ثریا دوست دختر قدیمی ام که از طرفای خونه رد میشد اومد و سری بهم زد فهمیده بود زنم طلاقشو گرفته و رفته و ظاهرا خبر داشت با کسی دیگه نیستم چون اونقدر پررو نبود که وقتی با کسی هستم پاشه بیاد خونه, خلاصه جلوش همین دم کرده برگ زیتون رو گذاشتم و کلی از خاصیت هاش سخنرانی کردم, کلی خوشش اومد و گفت حتما میرم میخرم, منم از اینکه اون متوجه قضیه نشده بود لذت می بردم، در واقع به آدمی تبدیل شده بودم که از فریب دادن آدم ها لذت می بره؛ بدبختی چاره ای نداشتم، یه سه چهار تا کتاب هم بارش کردم گفتم اینا رو میفروشم خسته شدم دیگه جا برای نگهداریشون ندارم؛ چرت می گفتم خودم می دونستم، اونم وقتی دید کتاب ها نمایشنامه های بکری هستند استقبال کرد و درجا خرید.
حوصله ی موندنشو نداشتم، در واقع اگر تعارف به موندنش می کردم باید جور شام دادن رو هم می کشیدم، یه جوری که خجالت بکشه  و راهشو بکشه بره، گفتم من تو رژیمم وگرنه میگفتم شام بمونی، اونم گفت نه ممنون و بهت بازم سر میزنم، نمی دونم از کی، ولی فکر کنم دلش سوخته بود و از کسی شنیده بود که تو منزوی نشینی افتادم.
اون رفت و باز از اینکه یه کی دیگه نفهمیده و فریبش دادم نفس راحتی کشیدم.


-------------
توی یکی از دفترهام این داستانکی که سالهای قبل نوشته بودم رو پیدا کردم و کمی راست و ریسش کردم و گذاشتمش اینجا,


۱۳۹۲ مرداد ۲۴, پنجشنبه

دلبسته خوبترین ها نباید شد

امروز استاد جوان داستانی از مولانا میگفت 
که هر زمانی که می آمد خانه و حالش خوب نبود و احساس می کرد اشیا خانه اش دور و اطرافش زیاد است و زیادی فضای خانه را مشغول کرده آنها را از خانه خارج می ساخت, گویی شی ء ذهن او را می گرفت , درگیر می کرد, 
عرفا ارتباط چندانی با اشیاء زیاد در اطرافشان ندارند خصوصا اشیایی که ذهنشان را درگیر کند, 

فکرم مشغول شد؛ یاد استاد پیرم افتادم که میگفت هر چیزی خصوصا هر شیءیی از دست دادی غمگین نباش, همه چیز از دست رفتنی است, همه اشیا و جان ها, همه از دست رفتنی است دیر یا زود از کفت می رود, حواست باشدغمگین نشوی و در فکر فرو نروی, اگر چیزی به زور یا ناخواسته از دستت رفت بدان باید می رفته, یا تو جایی ندادی و حالا از کفت رفته, ذهنت را مشغول نکن, هیچ چیز مال تو نیست, هیچ مال و شی ء یی مال تو نیست, همه اینها جا به جا می شوند و فقط برای مدتی در امانت توست

چیزی را از دست داده بودم وقتی اینها را گفت آرام گرفتم, کنار آمدن با حقیقت آدمی را آرام تر می کند, و بعد از آن وقتی هر شی ءیی را از دست می دادم یادم می افتاده که یا چیزی ندادم یا باید می رفته

این میان یاد چیزی افتادم, اصولا اشیا با ارزش و گران قیمت ( این همان منظور مولانا بوده) بر آدم مسلط می شوند, طوری آدمی را دلبسته خود می کنند که دل کندن از آنها سخت می شود, یاد استیون افتادم آخرین موجود زنده یی که ازش نگهداری می کردم و دوستش داشتم, بعد از از دست دادن استیون به خودم تا حد ممکن قول دادم هیچ موجود خانگی نداشته باشم تا دلبسته اش باشم و از دست دادنش غم بر وجودم بنشاند. علاوه بر آنکه بعد از استیون به نتیجه رسیدم که اصولا داشتن حیوان خانگی کار چندان اخلاقی نیست که خود مطلب مفصلی می طلبد ... 
در حقیقت چیزهای خوب موجودات زنده خوب آدمی را دلبسته به خود می کند, بعد از مدتی آنها بر آدمی تسلط می یابند و عدم شان غم بر وجود می نشانند. علاوه بر آن این دلبستگی آدمی را از چیزی دور تر می کند, و فکر را مشغول امری واهی می کند چیزی واهی می کند که بالاخره از دست رفتنی است.

۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

یقیین آفت ذهن

دوستی چند وقت پیش نوشته بود
بی ایمانی اوج آگاهی است
و تصدیق و تکریم دوستان دیگرش بود که زیر این جمله یک خط آمده بود ...
این کوتاه نوشته بهانه ای از همان جمله است
غرض ایمان و بی ایمانی نیست
اینجا در لا  و فحوای این جمله چیزی مستتر است
یقیین
یقیین مشترک است بین  دینداران  و  غیر دینداران
دو گروه معتقدند که گروهی دیگر به یقیین بر باطل نشسته و ایشان با اطمینان و یقیین در اوج آگاهی عقل فهم و شعور.
فاصله ای بس کوتاه از یقیین تا جزمیت وجود دارد
فی الواقع دیندار یا غیر دینداری که خودش را در اوج آگاهی یقیین و راه درست و حق، خودش را می بیند و مخالفان عقیدتی را بر باطل می بیند بر سر جای خود نشسته و تکان نمی خورد, بر جایی نشسته و دیگران را به چشم حقارت می بیند که ای مردم سخن و فعل و فکر من بر حق ، آگاهی و شعور است و شمایان...
یقیین در منابع دینی خصوصا عرفانی مورد مذمت قرار می گیرد؛ یقیینی درباره به کمال رسیدن و مومن بودن و به راه حق نشستن و دیگران را( مخالفان فکری) به راه بادیه دیدن؛ وجود ندارد.
یقیین آفت فکر و عقیده است