۱۳۹۱ شهریور ۳۱, جمعه

مردگی


مشتری: آقا این که 100 تومنش کمه؟
متصدی بانک: غیرممکنه
مشتری: آقا بیا یه بار دیگه بشمار
متصدی: ( پس از شمردن) شما درست میگید ( زیر زبون : اَه همش تقصیره این چک پولهای جدید لعنتی) بفرما اینم پول شما
....
...
متصدی: جناب رئیس می خواستم مطلبی عرض کنم
رئیس: اوه هوا که خوبه چته تو؟
متصدی: اِم ، هیچی، امروز متاسفانه من یه اشتباهی کردم و به یه نفر 100 تومن اضافه دادم
رئیس: اوه صد تومن؟ ، شانس بیاری طرف پس بیارتش وگرنه مجبورم متاسفانه از حقوق ماهیانه ات کم کنم
...
...
زن:خب به سلامتی فرداشبم تولدت ارشیا ست یادت نرفته که؟
شوهر: نه یادم نرفته ولی
زن: ولی چی؟ باز بهونه نیار خواهشا، تو امسال به این بچه قول دادی که براش دوچرخه بخری خواهشا زیرش نزن این دیگه مثه من نیست بچه است میفهمی؟
شوهر: میدونی آخه، ( مکث) این ماه 100 تومن از حقوقم کم شد اونم به خاطر اشتباهی که تو پرداخت پول به مشتری داشتم، شرمندم حالا
زن وسط حرف شوهر: چی؟ اشتباه؟ ، حالا نه تنها نمی تونی براش یه دوچرخه بخری که خرجی این ماهم باید لَنگ بزنیم؟
شوهر: ببخشید شرمندم
زن: شرمندگیت تو سرت بخوره ده بار بهت گفتم بذا منم کار کنم
شوهر: (تن صدای مرد بالا می رود) اون کارو نمی خوام بکنی میفهمی؟ من بدم میاد زنم پرستار باشه اینو میفهمی؟
زن: از بس بد دلی دیگه
شوهر: هیچ ربطی به بد دلی نداره، تو نمی دونی این جامعه چقدر کثیفه
زن: جامعه کثیفه، من که کثیف نیستم
...
...
...
صفورا صدامو می شنوی؟ ( دست در لیوان آب می کند و مشتی از آب را به صورت زن می پاشد)
زن: هووم
مرد: ( روی مبل ولو می شود) توی روزنامه خوندم مردی با عصبانیت و پرخاش برس شانه را به طرف زن خود پرتاب کرده بود و زن بعد از اصابت برس سر با گیجگاه مرده بود، فکر کردم مردی، منو ببخش تند رفتم
زن: این بی پولی چیزی از مردگی کم نداره ! 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر