۱۳۹۱ مرداد ۲۰, جمعه

حقوق طبیعی


قاضی: همون موقع که تجاور می کردی بهت تجاوز شد یا قبل از اون که تجاوز  کردی؟
شاکی: چه فرقی می کنه؟
قاضی: خیلی فرق داره می تونم برات خسارت بیشتر یا کمتری بنویسم
شاکی: آقا مهم اینه که  به منی که یه عمر زحمت کشیدم برا این مملکت تجاور شده
قاضی: خب از انی اتفاق ها متاسفانه باب شده
شاکی: یعنی چی باب شده؟ پس تو اینجا چه غلطی می کنی؟
قاضی: مودب باش، کاری از ما ساخته نیست، به سوالام جواب بده خب؟
شاکی: خب
قاضی: هنگامی که بهت تجاوز شد تونستی چهره اش رو ببینی؟
شاکی: نه اون قدر درد زیاد بود و اونقدر بهم چسبیده بود که نشد
قاضی: چقدر طول کشید؟
شاکی: دقیق یادم نیست، نیم ساعت ؛ چهل دقیقه
قاضی: اینم مهمه دقیق روش فکر کن، حالا بگو ببینم وقتی که رهات کرد تونستی چهره اش رو ببینی؟
شاکی: اونقدر وحشیانه تجاوز کرده بود که از درد نمی دونستم چیکار باید بکنم و تمام لذتم ور از تجاوزی که کرده بودم از دست داده بودم...
قاضی( می پرد وسط حرف زدنش): می فهمم؛ متاسفم
شاکی: نتونستم ببینمش وقتی به خودم اومدم دیدم در حال دویدن داره از من دور میشه
قاضی: چند وقت زا اون واقعه می گذره؟
شاکی: 40 الی 45 روز می گذره چون یکماه بود که بستری شده بودم از شدت درد نمی تونستم حتی راه برم و تازه 10 الی 15 روزی  میشه که راه افتادم
قاضی: تجاوز جدید نداشتی؟
شاکی: نه می ترسم یه کم؛ ذهنیتم؛ احساسم همه زخمی شده؛ می ترسم یکی بی هوا بهم تجاوز کنه
قاضی: متاسفم، خب اینم مهمه، تو از حقوق طبیعی ات محروم شدی؛ لذت تجاوزی که می کردی رو از دست دادی و 30 روز کار نکردی مدعی العموم برات خسارت بیشتری می بره و دادگاه هم از این وضعیت اظهار تاسف می کنه

۱۳۹۱ تیر ۳۱, شنبه

خسته

خسته است
خسته
با تمام امیدی که دارد
اما خسته است
با تمام لذتی که سعی می کند از زندگی ببرد و دچار روزمرگی نکندش
اما باز خسته است

۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

عمو زنجیر باف

- عمو زنجیر باف؟
- ( با صدای بلند) بله بله دیگه چیکارم داری؟ بابا تو بزرگ شدی اینو بفهم بازم منو صدام میکنی؟ آخه چیکارم داری هی منو صدای میزنی؟ آره زنجیرتو بافتم پشت کوه هم انداختم، چی میخوای بدونی؟ اصلا همه این بدبختی ها و فلاکتی که تو و امثال تو داری به خاطر همین زنجیر ست به خاطر همینی هست که انداختمش پشت کوه و نمی تونی گیرش بیاری؛ تو و امثال تو کارتون به این زنجیر به این گره بستگی داره میفهمی؟
- بغض، چرا زودتر نگفتی؟ چرا وقتی بچه بودیم و صدات می زدیم نگفتی؟
- آخه  اون موقع با اون شادی منو با هم صدا میزدید و می چرخیدید  با اون حالت های خندون، مگه من می تونستم حقیقت رو بهتون بگم؟ مگه می تونستم بگم این زنجیر زنجیر بدبختی ست برید پیداش کنید و بازش کنید؟ چه انتظاری از من دارید؟
- به بغضش ادامه می دهد و سرش را می اندازد پایین و می رود

۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

بگریز از این ورطه


شغال بعد از دیدن ما به دعوتمان لبیک نگفت و پا به فرار گذاشت// چمستان 27 خرداد 91


فرار کن پسر
فرار کن
فرار کن از دست این بشر ناآرام
فرار کن از دست ستم پیشه این انسان
آری اعتمادی نیست فرار کن
همان به که با دوستانت شبانه زوزه بکشید و بودنتان را جمعی به رخ ما بکشید
فرار کن

۱۳۹۱ خرداد ۲۲, دوشنبه

سخنرانی دکتر سریع القلم در شهرکتاب




بلندگو روشن بود و حسین پاکدل مشغول صحبت کردن بود، لیوان خالی از آب شده بود. در بطری را باز کرد و بطری را کج کرد تا لیوان پر از آب شود؛ بلافاصله پس از اینکه قدری صدای آب آمد ( از خالی بودن لیوان و برخوردقطرات آب به لیوان شیشه ای) آب ریختن را متوقف کرد و لیوان را کج نمود و آب بطری را از کنار لیوان پر کرد تا دیگر بدین ترتیب صدایی ندهد.
در نگاه اول شاید این نکات ظریف آدمها مهم نباشد اما این حکایت از هوش دقت و ظرافت چنین شخصیت هایی دارد. این نمایی که مشاهده شد و در یک متری استاد در نیم رخش ایستاده بودم خیلی توجه ام را جلب کرد و بی سبب ندیدم نگاهم را ننویسم.
از سری نشست های دیدار با اهل قلم شهرکتاب؛  این بار دکتر محمود سریع القلم مبزبان چنین محفلی در شهرکتاب مرکزی بود. محور صحبت ایشان هم بیشتر فرهنگ  و توسعه بود.
دکتر سریع القلم معتقد بود خیلی از مسائل ریشه در فرهنگ دارد فرهنگی که لزوما مقصرش دولت نیست؛ به مثالی اکتفا کرد که شرحش این چنین است:
یک بار با برادرم از تهران به سمت چالوس راه افتادیم به برادرم گفتم تو راننده باش و من می خواهم با کاغذ و قلم به چپ و راست خود در این مسیر نگاهی بیاندازم و کسانی که زباله از پنجره ماشین بیرون می ریزند را بنویسم  با میزان گرم حدودی که یک زباله دارد. شما فکر می کنید وقتی به چالوس رسیدیم چه میزان زباله ای را از تهران تا چالوس من شمردم؟ باور کردنی نیست اما در این 3 الی 4 ساعت حدود 540 کیلو زباله به جاده ریخته شده بود حالا 100 کیلو هم به خاطر ضعف حدسیات و اشتباه محاسباتی کم شود بازهم رقم رقم بالایی است. خب این آیا تقصیر دولت و حاکمیت است؟ یا شما ببینید اینجا در صف عابر بانک وقتی می ایستید نفر پشتی شما در حد 10 سانت هم با شما فاصله ندارد یکبار من ایستاده بودم طرف سرش را روی شانه من گذاشته بود. برعکس در همین امارات فاصله یک متر است. یا رانندگی در امارات به نسبت خیلی بهتر از تهران ماست.
این تفکر البته تفکر چپ است که دولت مقصر است و فقط مشکل را دولت می داند. بله دولت مشکل دارد اما مردم چه؟ مواردی وجود دارد که نشان می دهد مردم به سبب فرهنگی و سواد جایگاه جالبی ندارند. در سال 1830 در انگلستان حدود 60 هزار رمان چاپ می شود، اینجا منظور تیراژ نیست منظور عدد کتاب است. خیلی ها معتقدند علت اینکه انگلستان اولین کشوری بود که برای تغییر و توسعه گام برداشت همین مسائل بود آن وقت شما در ایران ببینید وضعیت چگونه است میزان سواد در مشروطه چه بوده؟ بسیار پایین بوده خب وقتی میزان سواد کم باشد شما چه انتظاری دارید که مشروطه پیروز شود؟
من همیشه به دانشجویانم می گویم که با آمار کار کنید با آمار حرف بزنید گهگاهی از قصد آمار غلط می دهم و جلسه بعد می گویم ببخشید نرخ رشد اقتصادی آلمان را اشتباه گفتم؛ این ببخشید گفتن خیلی مهم است شما یادتان می آید وزیری ببخشید گفته باشد؟ یا نماینده مجلسی به مردم بگوید ببخشید اشتباه کردم؟ من که یادم نمی آید اینها موارد مهمی است که فرهنگ یک ملت را می سازند خود شما آیا به فرزندتان ببخشید گفته اید؟
مشکل دیگری که ما در فرهنگ داریم مشکل معاشرت است آنقدر در معاشرت ها و گفتگو ها اصطکاک داریم و پیچیده هستیم که در معاشرت با یک امریکایی و اروپایی چنین نیستیم این یکی از دلایل توسعه نیافتگی است وقتی نمی توانیم با هم حرف بزنیم.
دکتر محمود سریع القلم دارای مدرک فوق دکترا روابط بین الملل از دانشگاه اوهایو موارد زیاد و متعددی را در این جلسه بیان کرد که متاسفانه خاطرم نیست اما یک نکته جالب که در ایشان به عنوان استاد دانشگاه و روشنفکر مطرح بود این است که ایشان بسیار به آمار و ارقام ایرانی و جهانی مسلط است. مثلامی داند  در روز در 24 ساعت 25 پرواز به ترکیه داریم اما در هفته یک پرواز به پاکستان که اغلب کنسل می شود. یا به آمار دانشجویان تحصیل کرده در خارج کشور اشاره می کند که ریز آمارش را ارائه می دهد و همچنین به میزان نرخ رشد اقتصادی و واردات و صادرات کشورهای دیگر. این بسیار مسئله مهمی است که کمک می کند یک استاد دانشگاه و یک نظریه پرداز وقتی با آمار حرف می زند دائما به روز باشد.
در پرسش و پاسخ پیرامون بهار عربی هم ایشان در مورد تونس گفتند: من به تونس امیدوارم  چون زود جمع شد و نهاد سازی آنجا انجام می گیرد به مصر هم کمی امید دارم منتها تکلیف ارتش باید روشن شود یادمان نرود در مصر کانالهای متعدد ماهواره و خبری، آزادی بیان و رسانه های متعدد هست که این خود به فضای آنجا کمک می کند؛ یمن را نگاه خوشبینانه ندارم و در مورد سوریه هم اوضاع تغییر خواهد کرد مشکل اصلی سوریه تقابل امریکا و ظهور نو ناسیونالیسم روسیه به رهبری پوتین است. در مورد لیبی هم اگر مسائل قبیلگی حل شود اوضاع بهبود می یابد.
ایشان همچنین در مورد ورود نظامیان به عرصه سیاست اشاره کردند که: بعضی ها می گویند ارتش نباید دخالت کند؛ شما نگاهی به کره جنوبی و ترکیه بیاندازید نرخ رشد اقتصادی کره را ببینید( آمار و ارقامی اعلام کردند که خاطرم نیست) متوجه می شوید که ورود نظامیان به سیاست بد نیست. منتها یک شرط دارد؛ در ترکیه و کره جنوبی خواست ارتش پیشرفت کشور بود, آنجا نهادی قدرتمند ویکپارچه وجود داشت که خواهان قدرت ، ثروت وصد البته توسعه بود این اشکالی فی نفسه ندارد