۱۳۹۲ تیر ۹, یکشنبه

درباره رذالت های شخصی

غم انگیز ترین لحظه هر انسان شاید آن لحظه باشد که انسانی پی به رذالت های شخصی خودش برده باشد.
هر انسانی قطعا رذالتی دارد و فضیلتی
اما وقتی انسان مروری بر کرده هایش کند و رذالت های خودش را بیند و خودش را فریب ندهد و دیگران را مقصر جلوه ندهد یک هو فرو می ریزد و می فهمد چقدر پلیدی بر روحش نشسته, کدر کرده, خاک گرفته و...
چندی است گرفتار این حس شده ام
---------
بعد نوشت:
یکی از آثارش این است که از خودی که خود است آدم دور شده, فاصله گرفته؛ گذر زمان آدمها و فرآنیدهای مختلف آدمی را از خودش جدا می کند می کند و می برد و آدمی می فهمد که خودش نیست کس دیگری است با این سوال مواجه می شود که این کیست؟ خودش هست؟ چطور ویژگی های گذشته را ندارد؟ انتخابی کنارش کذاشته یا بی هوا؟
آن چیزهایی که آرامش می دهد را ابتدا باید انتخاب کرد و به کار بست مرحله بعدی تمرکز و فکر بیشتر و فاصله گرفتن تدریجی زا آدم هاست کمی دو دوتا چهار تا خوب است, سکوت سکوت عالی است. خیلی ار دردسرها مال زیاد حرف زدن است مال بیهوده حرف زدن. و به جایش شنیدن و دیدن. البته این پروسه را نمی شود طولانی طی کرد چون با سکوت زیاد آدمی می پوکد. اما برای خارج شدن از این فضا سکوت خوب است.
باید سکوت کرد مرور کرد شنید دید خلوت کرد، کارهایی که آرامش می دهند انجام شد؛ کارهای عقب مانده را انجام داد و کارهای قبلی را کنار گذاشت ؛ موقت البته. و بعد با یک رفرش به زندگی برگشت, هفت هست روز دیگر هم فرصت را کامل مهیا می کند 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر