۱۳۹۰ مرداد ۱۴, جمعه

عقب مانده تر ازعقب تر ها؟

گاهی بعضی سنت ها  در اعصار و قرون گذشته حتی جاهلی ، می تواند پیشروتر راه گشاتر یا حتی عقلانی تر از بعضی رفتارها سنت ها و عکس العمل ها در عصر حاضر( البته در قالب همان نظام سنتی) باشد.
به طور مثال، افرادی دگر اندیش دگر خواه  اعتراض می کنند و طبعا زیست جدیدی  را مطالبه دارند. این افراد اکثرشان بدون هیچ ملاحظه ای بر نتابیده می شوند و غیر قابل تحمل از طرف ساختار غیر منعطف به گوشه ای رانده می شوند ، و از جامعه خود دور، اینجا بحث نه ساختار غیر منعطف قدرت است و نه آن افراد.
اینجا بحث پیرامون آن جامعه و عکس العمل آنان است. چه واکنشی نسبت به آن افراد که تا حدی خواسته حداقلی آنان را بیان کرده بودند، مدل زیست دوست داشتنی جامعه را خواسته بودند و خلاصه حداقل نماینده بخشی از قشر آن جامعه بودند نشان داد؟ جامعه چه کرد که آن افراد از انزوا بیرون آیند؟
جامعه و دیگر افرادی که با ملاحظه یا سکوت هنوز نه به انزوا رفته اند نه طعم هجرت چشیده اند و نه در ساختار شریک، همفکر آن افرادند اما در جامعه هستند، در جامعه و در حیات جامعه حضور دارند اما واکنشی به هم اندیشان به زور دربند نشسته ندارند؟
ورقی به سنت های جاهلیت اعراب می زنیم:
ساختار قدرت در جامعه عرب جاهلی بر پایه قبیله استوار است، در قبیله اضلاعی سه گانه برقرار است به نام حسب، نسب و غنیمت. اضلاعی که قدرت قبیله را تعریف می کند، هر کدام بر اساس ترتیب برای آنان مهم بوده
جوانان مکه بعد از گرویدن به اسلام همچنان مورد حمایت قبایل خود بودند، قانون حمی و جوار در قبیله به دلایل متعددی  از جوانان مکی تازه مسلمان شده حمایت می کرد. وحدت نسب و خطر اشتعال جنگ های قبیله ای مانع از تعدی قبایل به جوانان مکی می شد و این سنت نقش مهمی در امنیت و آزادی عمل آنان داشت. کسانی که نسب قبیله ای داشتند ، به خصوص اگر از قبایل بزرگ یا اصیل چون قریش بودند به ندرت مورد آزار قرار می گرفتند پس از ایمان جدید هم خود، زنان و نزدیکانشان تحت حمایت قبیله قرار دشتند.
این امتیازی بود برای جوانان مکی، دین اسلام و رشدآن، در واقع تضمینی آشکار از نهاد قدرت غیر منعطف به آنها که دگر اندیش شدند اما چون در قبیله بودند و ساختار قبیله برای همان قدرت غیر منعطف مهم و اساسی بود نمی توانستند گزندی نه به قوانین و اعتقادات قبیله ای و نه به جوانان تازه مسلمان شده برسانند، در مقابل اما مستضعفین ( بردگان) مکه فاقد نسب یا محروم از امتیاز جوار موقعیت مشکلی داشتند.
بحث این نوشتار مقایسه ای اجمالی بود پیرامون اینکه چطور در بعضی نظام های سنتی و جاهلی این طور به قوانین خود پایدار و استوار هرچند به ضررشان در نهایت میشد، می ماندند؟ و شاید بشود گفت بت پرستان مکی اخلاق را در مورد اعتقاد به آن چیزیکه معتقدبودند( ساختار قدرت در قبیله) حفظ کردند. اما بعضی نظام ها و جامعه ها حتا در قرن حاضر و مثلا مدرن واکنش هایشان نه عقلانی نه اخلاقی و نه تابع قوانین خود نوشته خود است؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر