۱۳۸۹ اسفند ۲۸, شنبه

عقیده یا عقده مسئله این است















همه بی اعتقاد شدن
آدمای این شهر آدمای این دیار بی اعتقاد شدن
چه آدمای مذهبیش چه آدمای غیر مذهبیش
آدمای مذهبیش مثه یه گردو می مونن، اونقدر پوسته شون سفت و محکم هست که هیچ کاریش نمیشه کرد وقتی هم که می افتند و ترک بر می دارند و می شکنند توش رو نگاه می کنی می بینی پوکه، مغز گردو خشک شده و پوکه؛ میفهمی مغزی نیست همه اش پوسته است همه ی گیر باغبون به اینه که گردو درشتی داشته باشه غافل از اینکه اصل کار خود مغز گردوعه نه پوستش، کاش این همه سال که باغبون گیر داده بود به پوست و درشتی و ظاهری گردو گیر داده بود به اینکه مغز خوبی داشته باشه کاش کاش
آدمای غیر مذهبی اش هم از روی عقیده و فکر بی دین و بی مذهب نیستن، مثه یه دومینو می مونن که وقتی یه دونه میزنی بقیه شون هم می افتند، پشت سر هم ، تکرار می کنند پشتی خودشون رو ، تقلید می کنند پشت خودشون رو،
انگاری از رو دست هم دارند می نویسند هر دو طرف ماجرا انگاری تکرار شده سر مشق شون
به آدمای این شهر و دیار امیدی نیست که نیست ، همه بی اعتقاد شدن در این سرزمین کمتر آدمی وجود داره که عقیده داشته باشه،  که از روی عقیده کاری بکنه، که عقیده داشته باشه ، و نه عقده داشت

۳ نظر:

  1. چه کنیم دیگه....لیبرال اید دیگه
    ;)

    پاسخحذف
  2. سلام
    خیلی وقت بود که به دلیل نداشتن فیلتر شکن نشده بود به شما سر بزنم.
    20 تا لایک به این پست شما میزنم.
    مخصوصا قسمت دومش.دقیقا عقده دارند و نه عقیده. با همین عقده گرایی هم همگی ارند با سرعت نور از اخلاق فاصله میگیرند. از طرفی میگویند که دین و اخلاق نسبتی با هم ندارند و از سوی دیگر جانب فایده گرایی و بهتر بگویم لذت گرایی از نوع بنتهام را میگیرند!حالا این دوتا را باهم جمع بزنید ببینید چه حاصل بغرنجی به دست می آید!
    به نظر من در این یورش طوفان بی اعتقادی فقط باید کلاه خودمان را محکم بچسبیم تا ما جزئی ازین دومینوی کذایی نباشیم!

    پاسخحذف
  3. چرا رضا ربطش به لیبرالی چه بود؟ :)

    مهرگان متشکرم
    کامنت شما هم عالی وبد دقیقا فکر کنم باید کلاه مان را بچسبیم

    پاسخحذف