قشر یا گروهی که از سوی جامعه پس زده شده باشد
را طرد شده می نامند. به طرد شدگان نه اینکه بی توجهی شود بلکه اغلب آنها را
نادیده می گیرند. به عنوان مثال به کودکان کار, خانواده های بی سرپرست, فقرا, سالمندان,
حاشیه نشنیان شهرهای بزرگ, مهاجران افغانستانی, کارتن خوابها و معتادین طرد شده می
گویند.
گاهی مردم و دولت به آنها توجه می کنند, مثل
همین ایام ماه رمضان؛ به آنها کمک می کنند, ان جی او ها و خیریه هایی وجود دارد که
واسط بین جامعه و آنها هستند, نیازهایشان را شناسایی می کنند و به مردم منتقل می
کنند و مردم هم در وسع خود کمک می کنند, گاهی هم دولت ( منظور از دولت, دولت کل
است, به معنای هر سه قوه نظام ) با تصویب
قوانینی سعی در بهبود وضعیت معیشتی آنان دارد. از این به رو طرد شدگان توجه می شود
اما زندگی آنها تغییر اساسی پیدا نمی کند, به لحاظ کمی و کیفی متاسفانه بیشتر هم
شده اند.
فقر همیشه توانسته که در دل مردم احساس تاسف را
برانگیخته کند, برای مردم ما که دارای خصوصیات مذهبی هستند فقر مهم است, از همین
رو توجه به خانواده های بی سرپرست و بد سرپرست و کودکان کار از ناحیه دولت و جامعه
صورت گرفته است. سالانه میلیاردها تومان از جیب مردم به سمت خانواده های درگیر فقر سرازیر می
شود و آماری که خیریه ها و نهادهایی مثل
کمیته امداد می دهند گواهی بر این است که برای مردم فقر مساله مهمی است. اما اینکه
چرا تغییری در وضعیت معیشتی آنان رخ نمی دهد به سیاست های اشتباه خیریه ها بر می
گردد که در این مقال نمی گنجد. همین موضوع فقر توسط رسانه ها؛ سلبریتی ها همواره
پر رنگ هم می شود البته در مقاطعی, مثل خبری که پیرامون کمک های ورزشکاران و
هنرمندان به کودکان کار و خانواده های فقیر بارها و بارها شنیده و دیده ایم.
بر می گردم به سوال این نوشته, چرا کارتن خوابها
طرد شده هستند؟
یک کارتن خواب معتاد, علاوه بر اینکه فقر را
باید بر دوش بکشد, خطایی را هم باید بر دوش بکشد, که این خطا را جامعه به شدت پس
می زند, به عقیده جامعه و دولت این خطایی نا بخشودنی است, خطایی است که او را مجرم
هم می نامند. چندی است که نگاه های جامعه و دولت بهتر شده و به درستی او را بیمار
می نامند. بنابراین یک کارتن خواب معتاد, یا معتادی که سقف بالای سرش دارد اما
کارتن خواب نیست, علاوه بر فقری که حس می کند بیمار هم هست.
جامعه او را طرد می کند, پس می زند, نمی خواهد
تنه به تنه اش بخورد, دوست ندارد حتی به
او کمک مالی کند چون تصورش این است که اگر کمک مالی دریافت کند او را خرج خرید
مواد خواهد کرد و باز مصرف. بنابراین شخص کارتن خواب معتاد, کمک مالی هم دریافت
نمی کند. یک رانده شده ی مفلس .
خطا را تمام اقشار جامعه انجام می دهند اما خطای
مصرف مواد مخدر خطایی ست که به عقیده جامعه و دولت, می تواند جامعه را لکه دار
کند, می تواند منظره ی شهر را به هم بزند, می تواند افراد سالم جامعه را در کام
خود فرو ببرد, بنابراین گاردی که جامعه و دولت به این قشر گرفته از این منظر است
که او را فردی خطاکار می دانند که برای جامعه اش خطر آفرین است. گاها هم می بینیم
که در رسانه ها خبرهایی یافت می شود پیرامون اینکه فلان معتاد به مصرف شیشه یا
کراک قتل انجام داد, دزدی کرد, در اتوبوس بارها جیب بری کرد و...
کارتن خواب معتاد مثل سالمندان ترحم برانگیز
نیستند, چهره آنان مثل کودکان کار مثل فقرا برای سلبریتی ها دل سوزانه نیست, جذاب
نیست, نمی شود با آنها بعد خبری پیدا کرد, بنابراین از سمت رسانه ها و مشهور ها رانده
شده اند.
کارتن خواب معتاد همیشه مورد غضب دولت بوده, چرا
که آنها را موجودی می بیند که نبودش بهتر از بودنش است, جمع آوری بارها و بارهای
کارتن خوابها از سطح شهر توسط نیروی انتظامی
و هزینه ها و خرج هایی که از روش های غلط کمپ های دولتی انجام می گیرد
همواره دور باطلی بوده که دولت طی کرده و همیشه همان کارتن خواب معتاد را دوباره
به جامعه برگردانده, بنابراین از دید دولت او موجودی هزینه زا ست. چند سال پیش در
زمستان سرد تهران که درجه هوا زیر صفر بود به گرمخانه ای رفتیم, مسئول گرمخانه که
از طرف شهرداری بود گفت مشکل نیست با کفش بروید, بوی تعفن بیداد می کرد, نه اثری
از گرما بود نه اثری از تهویه خوب, نه پاکی و تمیزی محیط, هیچ، فقط یک سقف بالای
سر آنها بود, تیتر روزنامه چه بود؟ حرف شهرداری که تحویل رسانه ها داده بود چه
بود؟
گرمخانه های تهران آماده برای کارتن خوابها,
ایا مقام یا شهروندی می توانست در انجا بخوابد؟
فکر نمی کنم.
هرچند که نگاه دولت از اول انقلاب که نگاهی
مجرمانه به اعتیاد داشت و معتاد راهی زندان می شد بهتر از گذشته است, هرچند
شهرداری قبول نمی کرد در تهران کارتن خواب وجود دارد و حالا شخص شهردار هم دیده و
هم پذیرفته که بله کارتن خواب در تهران وجود دارد که اینها همگی از قوه ان جی او
ها خصوصا طلوع بی نشان هاست اما هنوز نگاه های دولت باید بیش از این تلطیف شود.
نگاهی که جامعه به کارتن خواب دارد هم دست کمی
از نگاه دولت ندارد, اشتباه نکنیم نگاه طبقه متوسط فرهنگی با نگاه طبقات دیگر
تفاوتی ندارد کل جامعه ما متاسفانه دیدش به کارتن خواب " پیف پیف بو میده
" است. بخشی هنوز او را مجرم می دانند که جوانان را فریب می دهند, بخشی هنوز
او را انگل جامعه می دانند, بخشی به او نگاه بالا به پایین ، ترحم و دلسوزی دارند,
بخشی فکر می کنند اگر جیب شان در مترو و اتوبوس زده شد قطعا او یک معتاد بوده,
بخشی فکر می کنند آنها موجوداتی خطرناک هستند! چاقو می زنند و تو را سرکیسه می
کنند.
در بیان کلی کارتن خواب معتاد از دولت, جامعه,
مشهورها و رسانه طرد شده است, اما همه ی قصه طرد شدگی این نیست. وقتی همین کارتن
خواب معتاد بهبود پیدا می کند, و می خواهد به جامعه برگردد فکر می کنید چه چیز
انتظار او را می کشد؟
خانواده ای که به او اعتماد می کند و آغوشش را باز
می کند تا فرزندش را بار دیگر در جمع خود ببیند؟ همسری که از خطای همسرش گذشته و
بار دیگر به زندگی کردن با او تن می دهد؟ فرزندی که قبول می کند والدش معتاد بوده
و آماده که این بار به همه کمبودها و کم گذاشتن های فرزند پایان دهد؟ جامعه ای که
پذیرای اوست؟ کارفرمایی که بار دیگر کارگر بهبود یافته اش را که قول داده مصرف
نکند, یک سال است چند ماه است که مصرف نکرده به کار می گیرد؟ حاضر است قبول کند و
یک بار دیگر به این جوان بهبود یافته که اراده ترک کرده اعتماد کند و کار به او
دهد؟ خانواده ای حاضر است به فردی که سابقه اعتیاد داشته اما او پاک است همیشه
جلسه های ان ای را می رود و می خواهد پاک زندگی کند فرزندش را برای ازدواج به او دهد؟
پاسخ خیر است. اینجا دقیقا همان دوری است که هر
معتادی بهبود یافته و بعد به گارد جامعه و دولت می خورد و بعد دوباره راهی اعتیاد
می شود. همان دور باطلی که در جامعه ما رخ می دهد, وقتی از او می پرسم که چرا
دوباره اعتیاد می گوید چه کنم؟ وقتی کسی نیست به من محبت کند, به من لبخند بزند,
من را ببیند, به من کار دهد, بگذارند مادرم را در آغوش بکشم, می خواهم فرزندم را
ببینم می خواهم با زنم ازدواج کنم, می خواهم دوباره ریخته گری کنم, می خواهم
دوباره به آشپزخانه شرکت برگردم, وقتی همه درها بسته است من چه کنم؟
راست هم می گوید چه کند؟ ما او را طرد کرده ایم,
نه یک بار که دو بار طرد شده است, یکبار
در دورانی که به او توجه نکردیم و معتاد بود, یکبار هم وقتی بهبود یافت, به سراغ پاکی آمد اما
نتوانستیم اعتماد کنیم. پسش زدیم, گفتیم برو همون گورستونی که بودی.
تمام اینها را نوشتم که بگویم کارتن خواب معتاد
یک طرد شده ویژه است, با تمامی طردشدگانی که حاصل فقرند تفاوت دارد, ما به مهاجرین
افغان کار می دهیم زندگی می کنیم گاهی با آنها ازدواج هم داریم, به سالمندان نگاه
می کنیم هرچند کم, به فقرا و کودکان کار توجه داریم آنها مایه تکان قلبی هستند مو
به تن سیخ می کنند اما یک کارتن خواب معتاد هرگز دارای چنین ویژگی هایی نیست. کامل
رانده شده.